اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

نشخوارهایی که نشان از پی‌ام‌اس دارند

جمعه, ۴ خرداد ۱۴۰۳، ۰۲:۱۰ ب.ظ

مدتیه از اوضاع نظم و ترتیب خونه و اتاق و میزم راضی نیستم. از طرفی وقت ندارم برای  اون نظمی که می‌خوام وقت بذارم. از طرفی تا چشمم به بخشی از بی‌نظمی‌ها می‌افته خون خونم رو می‌خوره، بعد سریع خودم رو از محل حادثه دور می‌کنم. تا کی می‌تونم طاقت بیارم و اصلا چقدر موجهه؟ هی میگم کارام زیاده و توجه نکنم اما فی‌الواقع بخشی از رم این مغزِ مچاله‌ام درگیر این بی‌نظمی‌هاست. اصرار ندارم بهش نپردازم، واقعا وقت ندارم. زمان‌هایی هم که وقتی دست میده یا خسته و ولو شده‌ام یا افسرده، که یعنی دستم بکاری نمیره. وقت‌هایی هم که های‌ام فکر می‌کنم بشینم چهار خط بخونم اولی‌ست. بعد یهو گمونم این گوله‌ها بهمنی بشن و متلاشی کنند. دلم خوشه مامانینا که برن، روزِ برنامه‌ی هفتگی رو بذارم برای مرتب کردن خونه. ولی همش ته ذهنم یه سوال داره مغزم رو می‌خوره. تو واقعا وقت نداری؟!

 

آها یه چیز دیگه هم خیلی رو مغزمه.

چرا صادق هدایت می‌گه یه چیزهایی (نه یه احساس‌هایی) هستند که به کلمه نمیان و مثل خوره مغز آدم رو می‌خوره و نمی‌توننی به کسی بگی چون قضاوتت می‌کنن و ..... 

منظورش چیه ؟!

بعد سال‌ها بی‌جواب ماندن و فراموشی مدتیه برگشته و داره رو اعصابم پیاده روی می‌کنه، خدابیامرز.

۰۳/۰۳/۰۴
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی