اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

ضجه

چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۱۰ ق.ظ

میگه باید بری پیش مشاور. مشاور؟ جدی چطور فکر می‌کنی مشاور می‌تونه درد بی‌پولی رو حل کنه یا کمک کنه حل کنی.

آخ یکی تو کوچه، شاید دو تا کوچه اونورتر دادی زد و همین شد که اشک من اومد پایین. 

من نمیخوام ادامه بدم. نمی‌خوام هی درد بکشم. نگران باشم. چهره‌ی نگران میم رو ببینم. حسابی که هربار به زور یکی دو تومن میاد توش و به دو روز نکشیده تموم میشه و بعد دوباره بی‌پولی.

خسته شدم. حالا شاید همه‌ی ماجرا این مباشه اما دیگه اشکم قطع نمیشه. دام می‌خواد هوار بکشم. حالا پریوده یا بی‌پولی یا هر کوفت دیگه.ای، من کم آوردم، من باید هوار بکشم، ضجه بزنم. 

۰۳/۰۳/۰۹
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۲)

بر خوندن سوره مبارکه "واقعه" مداومت کنید ....

 

عنایت به خواست خدا می رسد ... 

۰۹ خرداد ۰۳ ، ۰۱:۲۱ شاگرد خیاط

مادر چند سالته؟

به میم سلام برسون

رمان بخون 

و بیخیالتر باش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی