شروعِ سلوک
شنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۳۵ ق.ظ
بعد از چندین شب قرص خواب خوردن دیشب بدون قرص زور زدم که بخوابم. خوابی نیمههشیار و در نهایت چهار ساعته با سوسکی در دستشویی به پایان رسید و روز شروع شد. شب با سلوک خوابیدم و عجب لذت بخش بود سطر به سطر این کتاب. باید کاغذیاش را بگذارم کنار دستم. از آن دست کتابهای بالینیِ خوشگوار است.
دیروز روز خوبی بود. کمی مطالعه، کمی فکر، کمی گفتوگو و کمی زیباییِ بصری و زیباییِ تصوری (سلوک). خوابم راحت نبود اما بد هم نبود. دارم اما کمکم خسته میشوم. شاید بهتر باشد بروم و گشتی در شهر تفتیده بزنم مگر افسردگی قدرت نگیرد.
۰۳/۰۳/۱۲