اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

بی حقوق مالکیت

سه شنبه, ۵ تیر ۱۴۰۳، ۰۴:۳۰ ب.ظ

کاریش نمی‌شود کرد. رفتم و دیدم پرشین بلاگ نابود شده. بلاگفا هم خیلی تو موتور جستجو میاد و اینجا؟ هنوز با وجودی که عده‌ای هستند کم دردسرتر و مطلوب‌تر است از یک اتاق جدید با میز و دم و دستگاه و بی نشانی و تاریخچه‌ای. کاریش نمی‌شد کرد این ۱۳ نفر که مانده‌اند را و بینهایت ممنونم از آن سه بزرگوار که راحت گذاشتندم. بامزه‌تر این است که حقی برایت قائل نمی‌شوند این وبسایت‌های سرویس دهنده. گوییا ما هیچی نیستین.

برگشتم چون واقعا باید می‌نوشتم. اگرچه همین چند روز پیش‌ها بود که چیزی در رسای بدبختی نوشته بودم و پرید، حالا اما بی‌قراری بیشتر شده. 

موضوع همیشگیِ فقر و بی‌پولی، با چاشنی اضافه شدن به کرایه و پول پیش و هزاران چیز که گران شده. نوشته بودم آن روزهای دور که یک مدافع از دولت هزاره‌ی ان‌ام گفته بود تورم دزدیِ دولت از مردم است، به به و چه چه کردیم که هعی بله، یه حرف حساب زده این بابا. امروزها که دست این دزدان توی جیبم سنگینی می‌کند پندارم این است که آیا ما واقعا باید از شنیدن حرف حساب خوشحال شویم یا ترس برمان دارد؟ مثلا همین حرف حساب جدیدی که شنیده‌ام که ۵ سال دیگه تو قهقرا با سرعت نور پایین می‌ریم نباید نگرانم کنه؟ نگرانم و پر از خشم اینها.

حال و روز خودم هم بد است. پی‌ام‌اس ، کلافگی از این ویروس یا نمی‌دونم چی که همه‌اش حلقم می‌سوزد و هی گرم و سرد شدن و هی بالا و پایین شدن مود. مدتی‌ست لای کتابی را باز نکرده‌ام و یه برگ مقاله هم نخوانده‌ام. میم هم مثل من است ولی دارد کار می‌کند. امروز داشتم فکر می‌کردم واقعا این حجم از کار و دغدغه برای این آدم زیاد است و من بودم می‌پاشیدم. اینقدر مریضی و کار و درس و بی‌پولی و مشکلاتِ نو به نو ... حقیقتا جان کن شده این زندگانی‌مان

 

۰۳/۰۴/۰۵
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی