اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

و گفت که متأسفه ....

شنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۵۵ ب.ظ

هی گرم و سرد می‌شوم. پی‌ام‌اس‌ام. این روزها حال و حوصله‌ی رمان جدی را نداشتم. داشتم رختکن بزرگ را می‌خواندم که یکهو دیدم ای وای پاهایم دارد فرو می‌رود. گذاشتمش کنار و در بی‌نهایت طاقجه پیِ یک رمان محبوب و راحت گشتم. قبلتر از بکمن در روزهایی که غم بسیار بود و درد بی‌درمان، خوانده بودم. دو تا خوانده بودم که هر دویشان دلچسب بود. ساده و صمیمی‌ بود. رفتم آن یکی را که مامانبزرگ سلام رساند و ... را باز کردم. خیلی چسبید. جوری بود که ترجیح میدادم زمان خواب عصر را با خواندنِ کمی بیشترش جابه‌جا کنم. امروز اما خسته بودم. پی‌ام‌اس بودم. البته شواهد از دیروز حاکی از آن بود که قرار است مامانبزرگ بمیرد، ولی فکر نمی‌کردم به این زودی که هنوز صفحات نصف هم نشده‌اند این اتفاق بیفتد! دراز کشیدم و باز کردم و بله صفحه‌ی دوم همان‌جا بود که نباید و تقریبا ده صفحه بعد من زدم زیر هق هق. الان هم دارم گریه می‌کنم. تمام آن شب پیش مادربزرگ خوابیدن‌هاش همان من و مادرجون بودیم.البته بی‌رویا. ولی چه شب‌ها بود که آخر شب من به خونه‌ی مادرجون که بغلِ خونه‌ی ما بود می‌رفتم. معمولا اگر فردا تعطیل بود یا بعدازظهری بودم، شب اونجا بودم. بوی مادرجون. بوی پوستش .... لعنت به این زندگی ....لعنت ..... مگه میشه؟ مگه میشه بخشی از آدم کنده بشه و بره زیر خاک و بپوسه ... و .... من هنوز اینجام! روی زمین.
آخرین بار که باهاش تنها بودم نشسته بودم پای تختش و هق‌هق می‌کردم. فکر می‌کردم تو وضعیه که درکی نداره. اما نگو همون موقع حافظه‌ش کار می‌کرد. من به خیال اینکه نمی‌فهمه چه خبره گریه می‌کردم و اون به من گفت: دارم میفتم منو بگیر. پاشدم بلندش کردم و نشوندمش و باز پایین پاش شروع کردم به هق هق که یهو گفت دلم گرفت بسه دیگه.
این آخرین دیداری بود که اون هوش و حواسش سر جاش بود و من رو شناخته بود.
و آخرین بار توی غسال‌خونه.... و اون که یه چوب خشک شده بود .... و کاش هرگز به این دنیا نیامده بود، نیامده بودم، نیامده بودیم ....

۰۳/۰۵/۲۷
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی