ذوقزدگی
يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۴۴ ب.ظ
امروز روز سختی بود. با یه خروار لباس رفتم از خونه بیرون و هوا به شدت گرم بود. بعد هم پیاماس و وضعیتی که هیچ چنگی به دل نمیزد.
داشتم خودم را بالا میآوردم. اما تمام ناراحتیام از آن همه رقیب بود و کفش زمستانیای که خریتی وصف ناشدنی من را بپوشیدنش سوق داد.
مثل باران و رعد ندیدهها صبح کلهی سحر هر لباس گرمی بود پوشیدم. و روزِ گندم را گندتر کردم.
۰۳/۰۶/۲۵