اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

مه آلود

دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۳۷ ب.ظ

کارِ سختی نیست کنار آمدن با بیهودگی؛ فقط لازم است به یک بیهودگی‌ی هزارتو وارد شوی، گم شوی و بروی و بروی ... بهترین هزارتوی بیهوده برای من فلسفیدن بود.

 

راستش هرچقدر هم گم شدن در این هزارتو مثل روز اول به وجدم بیاورد، تهِ ته‌اش یک پوچی ملایم مثل لمس قطره‌های آب در هوای مه‌آلود، هست که هم خودش خیلی دلچسب است و هم نمی‌گذاردم که این هزارتو را بهتر ببینم. فکر کن آن چشمانی که مدام سویشان کم می‌شود و زور می‌زند چشم می‌دراند و آخرش هم هرکاری کند افاقه نمی‌کند، منتها این‌، فرق دارد، یک لمس خوشایندی هم در میان است. لمس این قطرات ریزِ معلقِ محو.

 

امید هم شاید شبیه این باشد که مثل آن داستان در کتاب ادبیات مدرسه‌مان که پسرک چشمان ضعیفی داشت و هیچ نمی‌دید و وقتی عینک را روی چشمانش گذاشت دنیاش جور دیگری شد، منتظر باشم سوی چشمانم برگرد/این مه فرو نشیند و من یک‌ آن دوباره خط فاصل آجرهای روی دیوار را ببینم و دیگر دیوار روبه‌رو یک چیز یکدستی نباشد که یک رنگ محوی دارد. آن وقت دوباره زندگی را در این هزارتو پی خواهم گرفت.

 

چه می‌شود کرد اگر این امید نباشد و این بزدلی که هست؟

 

عجالتا هوای مه‌آلود و لمس قطرات را بهانه کردن شاید.

۰۳/۰۸/۲۱
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی