قرار بر تسلیم به غم
دوشنبه, ۳ دی ۱۴۰۳، ۱۰:۲۶ ب.ظ
یه جوری غم چمبره زده به قلبم انگار شب شام غریبان مادرجونه.
یادم رفته بود وقتی حالم بده خودم رو تو حال بدیم فروتر کنم. حالا کردم و خب یه چیز خوبش اینه که غرق شدم و هیچ تقلایی برای بیرون رفتن هم ندارم که هیچ، از این سقوط دارم هی و هی لذت نه، یه چیز دیگه، یه چیزی مثل قرار کسب میکنم.
بیقراری بده. تو بگو قرارت تو غم باشه، خیلی بهتر از بیقراری و دست و پا زدنه.
مثل اینکه داری شیرجه میزنی، حالا یا تو آب یا ... بذار تجربه کنی.
چارهی دیگهای هم هست؟
ادا در نیار که تجربه کنیی و اینا. بگو تسلیم.
۰۳/۱۰/۰۳