لعنت به ارادهی سست
دوشنبه, ۳ دی ۱۴۰۳، ۰۷:۴۷ ب.ظ
غلام همتِ آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
بله، همت میکنن که گه نمیزنن به زندگیشون. گه نمیزنن به احوالاتشون. گه نمیزنن به امروز و فرداشون.
تنآسایی و باری به هر جهت و ول دادن و شل کردن بند تمبون تهاش همین انزجاره.
خودتو پای مزخرفات پاره کردی، حالا کاسهی چه کنم چه کنم؟
دلم میخواد میشد خودم رو حبس کنم. خستهام از هر آنچه اطرافمه و همهاش رنگ تعلق داره. تعلق هم که میگم یعنی چی؟ یعنی یه حال موقت، یه فرار کوتاه، یه نگاه به نوک بینی. د آخه لامصب چهل سالته هنوز داری گیج میزنی، دست و پا میزنی. هزار جور ول گشتن و عیاشی داری. به همه چیز میرسی، بعد میخوای درس هم بخونی؟
تو روحت. تو روحم.
۰۳/۱۰/۰۳