اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

از قیچی شده‌ها نوشت. کنیاک، با دختری خوابید، عطر موها لای انگشت‌هاش، ...

پشتم تیر کشید، یادم نمی‌آید چه بود اما من هم قیچی کرده بودم، بخشی از خودم را و او را و جوانی را. پوست‌ها ریخته، کرم ضد چروک جواب نمی‌دهد. پاها سست شده، دلم می‌خواهد تا آخرِ کوچه تقوی بدوم، چادر دست و پا گیر شد، بادی که قرار بود لای موهام باشد چادرم را هوا کرد. جمع کن، آرام قدم بردار، سربه‌زیر، متین، در شأن تو نیست، ...

من تب دارم. 

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۸ ، ۲۱:۱۱
آنی که می‌نویسد

شروع کرده بودم به رژیم که شیرینیجات از یزد رسید. وقحی ننهادم و با قدرت شروع کردم. روز اول خوب بود، روز دوم کمی معمولی و روز سوم تازه وقتی که سیر شدم عذاب وجدان به سراغم آمد.

وزنم زیاد شده و من دارم تلاش می‌کنم اراده را در تمام عرصه‌هایم قوی کنم. از کمتر سراغ موبایل آمدن تا خوردن تا اخلاقی‌تر یا پرهیزکارتر بودن. اما خب واقعیت در مورد پرهیزکاری این است که کسی در من میلی برنمی‌انگیزاند. 

و یک چیز مهم درس و کتاب خواندن است.

کاش لاغر شوم، کاش بااراده جلوی خواب اضافی و خوراک اضافی را بگیرم و با اراده و برنامه‌ریزی قدم‌های جدی و محکمی بردارم.

باید دید!

۰ نظر ۱۷ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۴۱
آنی که می‌نویسد

تا به خودم میام می‌بینم این پی‌ام‌اس پایم را جایی بند کرده.

امروز در خانه‌ی احزان سرزمین. امروز سرزمین و نگرانی‌هایش خوراک روح رنجور من شده‌است امروز دردمند حال غریب وطن و مردم این سرزمینم.

مذهب شیعه تلاش دارد اما اسلام را جهانی و دولت‌ها را اسلامی کند و قرون وسطای تاریکی در انتظار سرزمین‌ها خواهد بود. نگرانم برای آیندگان، دردمند برای مردمِ اکنونِ تحت فرمانروایی اینان.

کاش کاری بکنم و نجاتی دهم.

۰ نظر ۱۶ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۰۲
آنی که می‌نویسد

نشنه‌ام، تشنه‌ی عشق. از آخرین باری که عاشقی کردم چند وقت می‌گذرد؟ از آخرین نگاه عاشقانه به من، آخرین خواسته شدن. تف به این زندگی که دارم همش با شیرینی پرش می‌کنم. نیاز به یک تصمیم جدی دارم. یک کار جدی، اتفاق جدی، حرکت جدی.

این عطش جز به علم فرو نخواهد نشست، میدانم.

 

۰ نظر ۰۵ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۲۲
آنی که می‌نویسد

خسته ام. دستم به هیچ کاری نمی‌رود. توی خودم فرو رفته‌اند. دلم می‌خواهد یکی عاشقم شود و دوستم بدارد. خسته ام از این دنیای تنهایی. و آخر چه کسی کسی را چنان که ارسطو می‌گوید دوست خواهد داشت؟ نه این جهان، جهان من نیست. این جهان پر از نقص است و من حقیقتا از اینهمه نقص در جهان دلزده‌ام. امروز شنبه هست. کاش امروز که کتابخانه می‌روم کمی بیشتر تلاش کنم. دلم می‌خواد دکتری بخونم آی‌پی‌ام کاش...

۰ نظر ۰۵ بهمن ۹۸ ، ۰۷:۰۱
آنی که می‌نویسد