اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

۳۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

به کثافتی دچارم به نام وقت تلف کردن. عشق ح اغنام کرده و حالا بدنبال یک فانم. زندگی همینقدر بی جلوه و مسخره داره پیش میره، صبح تا ساعت ۱۰ خواب بودم و بعدازظهر یعنی الان می‌خوام بخوابم و کلا یه مقاله گذاشتم جلو روم و چس ناله شر کردم اینور اونور. دلم تنهایی و خلوت و عزلت می‌خواد و دلخوش که یکی دوستت داره، انگار نه انگار میم هم آدمه و دوسم داره! این میل به دوست داشته شدن پیور رو نمی‌دونم چجور جمعش کنم؟ چی شد اینجور شدم؟ از کی! چرا اینقدر بدنبال معشوق واقع شدنم؟ چرا زندگی دیگران رو تباه می‌کنم؟ باید از ح بکشم بیرون اون بچه هست و هزار آرزو داره نباید زندگی از همین ابتدای کار براش زهر بشه...

خودم؟ حالم خوش نیست. دلم سکوت و فرهیختگی می‌خواد اما همش ازم فریاد برمیاد، با خودم خوش نیستم و این عذابم میده ..‌

۰ نظر ۱۷ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۱۲
آنی که می‌نویسد

صبح که بیدار شدم یه توییت از م. آزرم خوندم و خوابم برد. تو خواب دیدم عاشقمه و من رو  می‌خواد و ازمن امتنا و از او اصرار.. چنین خواب  لذتبخشی جانم رو تازه کرد. 

عشقی که من می‌جویپش تنها در خواب است که محقق می‌شود.

ح من رو دوست داره، بخاطر قیافه‌ام؟ تنم، نمی دونم بخاطر چی و من لذت میبرم. لذت خواسته شدن، دوست داشته شدن، ... چیزی که من از عالم می‌خوام...

باید برگردن به زندگی

راستی یادم رفت بنویسم که عین ۱۰ خرداد۹۸ اومد ایران. کاش بمونه همیشه...

۰ نظر ۱۷ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۲۸
آنی که می‌نویسد

نشستم باهاش به درد و دل و حالا می بینم فکرش جای دیگه‌ست. دردناک نیست؟ هست. دردناک‌تر هم میشه وقتی می‌فهمی داره می‌پیچونتت. من کجام؟ معلقم دوسش دارم و دوست داشتنش رو دوست دارم اما خوب که نگاه می‌کنم می فهمم در اشتباهم باید هرچع زودتر تموم بشه و این دندون لق رو بکنم. 

چیه این من که همش دلش می‌خواد عاشق یکی بشه یا یکی عاشقش باشه! آخه یه بچه با کلی هوس جنسی و .... نمی دونم اگه جدا شم چی بدست میارم و چی از دست میدم ....

حالم خوب نیست... از این تردید و معلق بودنم خسته‌ام. باید فکری کنم.

۰ نظر ۰۹ خرداد ۹۸ ، ۰۶:۴۶
آنی که می‌نویسد

عاشقم و عشقم رو با حس و سکس و اینها اشتباه نمی‌کنم. من عاشق ح شده‌ام. ح ۱۰ سال از من کوچکتر است و جوان و خام. چرا عاشقش شده‌ام را نمی‌فهمم. من پیرتر از اونم که عاشق یه بچه بشم. کاش همسن بودیم یا ازم بزرگتر بود اما سن چه تاثیری داره وقتی پای عشق نیونه. امشب باهاش درد و دل کردم و البته بهانه بود که باهاش حرف بزنم والا درد و دل کجا بود. اصلا درد که هیچ دل کجا بود؟

دوستش دارم و دلم می‌خوادش. اونم دوسم داره و ... 

برم بخوابم، حال این روزها شبیه حال آن عاشقی به استاد است. عاشقی بی توقع دوست داشته شدن و البته میلش که هست اما توقعش نیست.

علشقم و خوشحالم از درد عشق

۰ نظر ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۵۵
آنی که می‌نویسد