اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

۳۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

من برای ۴‌امین بار اسیر عشقی آتشین و بی‌خویش کننده شده‌ام. این‌بار با م. او شبیه به خودم هست، خیلی من است و من عاشق خودم و عاشق دوست داشته شدن به نحو غلیظ. او شبیه سه مورد گذشته احساسات را به نحو غلیظی در من می‌ریزد. او احساسات مرا ته‌نشین می‌کند. زبان فارسی‌اش خوب نیست تا برایش شعر بخوانم. همچنین رو در رو نمی‌بینمش تا از خودم در او بریزم و از نگاه او لبریز شوم. او تجربه‌ی تازه‌ و خاصی است. اما بیشتر از این نمی‌توانم درگیرش بشوم. او آزادی و عقل و من را از من می‌گیرد و این‌ها را هم دوست دارم و هم نه.

مطلبی راجع به پرهیز و صبر می‌خواندم. اینکه از کودکی باید بچه‌ها را اهل پرهیز کرد. شاید درست باشد که خانواده‌ی صبور نداشتم و صبر و پرهیز را نیاموختم. در مورد میم هم فعلا چیزی نمی‌دانم. 

حالم خوش نیست. با کلی کار ماند نشسته‌ام منتظر م تا از گردش‌شان برگردند و با من حرف بزند. اگرچه شیفته‌اش نیستم اما خب در حال حاضر اسیر یکسری احساس‌هایم.

از این بابت که با میم اینگونه نیستم خوشحالم. با میم من عاقل و خردمندم و این خیلی خوب‌تر از بی‌خویشی است. 

الان منتظر م هستم که بیاید و دستم را بگیرد و ببرد که دوباره خر شوم. با حرفها و نحوه‌ی دوست داشتنش ...

من خر می‌شوم هربار و هزاران بار بعد از آن .... این زنجیره ... این تسلسل ... این ماهایی که جوری ربط پیدا می‌کنیم به ... نمی‌دانم .... دلم برای تمام معشوق‌های پیشینم تنگ شدهاست ... 

کسی که فراموشش کرده‌ام

کجاست، چه می‌کند اکنون؟!

(نقل به مضمون از ع.ک)

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۷ ، ۰۸:۳۰
آنی که می‌نویسد

دارم با م صحبت می‌کنم. خیلی نمی‌دونم چرا اما دارم ادامه می‌دم. حرفهای احساسی، رابطه‌ی درهم و برهم و خواستنی. یکجور پر کردن خلأی و این دشوار است برایم. تجربه‌ی جالبی است با یک آدمی که هیچ دلیلی ندارم و فی الواقع خود خود خواسته شدن است. نمی‌دونم چرا شاید چون تنهام و خالی و دلم مخدر عشق‌ورزی می‌خواهد. شاید هم هرزگی. نمی‌دونم چرا دارم پیش میرم. شاید چون دارم خسته می‌شم. هوا بارون میباره و حس خوبیه بعد از عشق‌ورز به یک گی (آ) حالا با کسی آشنا شده‌ام که می‌شود گفت در فرهنگی آزاد بزرگ شده و ... و من خیلی رها می‌توانم بدون ملاحظه باشم. چیزی که دوست دارم. اگرچه بد است.

 رابطه رابطه رابطه.... او اهل است.

 حلقه شکل گرفت. 

یک رابطه‌ی تازه و جدید.

چه گهی شدم که عذاب وجدان هم ندارم ... پوووف


۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۲۱
آنی که می‌نویسد

برایم مسجل شده که آ فردی مذهبی و محروم بوده. این روزها آدمهای محروم و مهجور مذهبی زیاد می‌بینم. ترس ترس ترس... نمی دانم جهان مذهبی‌ها چرا اینقدر آمیخته با ترس است. چندباری است با م چت می‌کنم. او از ابتدای تولدش در آمریکا بوده و مذهبی بودنش هم در فضای خانواده‌ی مذهبی آنجایی شکل گرفته، او هم خدای معشوق نمی‌شناسد. خدای شارع می‌شناسد و عجیب که ترس از بی‌دینی داشته و بحران بی‌دینی‌اش ترس جزای احتمالی است. من اما خدای معشوق را کنار گذاشتم. چیزی نزدیک به ترومن (trueman) و نه خدای شارع و این است که من بحران روحی را تجربه کرده‌ام تا خشم و یا ترس را ...

ترومن را بالاخره دیدم. خدای زندانبان و آخ چقدر درد توی این فیلم بود و چقدر گریه کردم. من باور دارم نباید جهان را به نظم و قاعده‌هایش شناخت. من نظم جهان را باور نکردم . 

۰ نظر ۰۹ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۴
آنی که می‌نویسد