اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

دیروز مح پیام داد و برگشت. دارم فکر می‌کنم من با این سن و سال وسط این کثافت‌های حشری چه می‌کنم؟ چی شدی مری جون؟ وقتی برای خودت ارزشی قائل نباشی و بررای جهان هم چیزی بهتر از این گیرت نمیاد.

افسرده‌ام از نوع ملال دلم می‌خواد یکی بیاد من رو از این وضع ملال در بیاره و چرا اون یکی میم نیست نمی‌دونم.

دلم می‌خواد یکی من رو خیلی دوست داشته باشه از خودشم بیشتر ولی مری جون کی؟ دقیقا از کی انتظاری چنین داری؟ خدایی هم اگه باشه غرق خودخواهیه و چرا نباشه و تو براش مهم باشی؟ مگه تو دقیقا کی هستی؟ چی هستی؟بهتر از و با ارزش‌تر از تو هم چنین نبودند که تو می‌خوای باشی...

ولش کن چی می‌خوای همش محال مگه بچه‌ای؟

اینجا هم شده صرفا گزارش تو از دوست پسرات.

همینه دیگه وقتی زمان دوست پسر بازیت بود نکردی حالا وضعت اینه سر پیری با دو تا پسر که کمه کمش ۱۰ سال ازت کوچیکترن بهم ریختی و غرق ندانم کاری‌های جوونا شدی...

چته تو آخه؟

۱ نظر ۰۲ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۹
آنی که می‌نویسد

پنجشنبه یعنی دو روز پیش با میم سر افسردگیم درگیر شدیم و اون گفت که دیگه تحمل اینهمه افسرده بودن من رو نداره. راست می‌گفت تو اون ۵ روز که مح رفته بود عجیب افسرده بودم و افتاده بودم یه گوشه و حالم بد بود و همش فکر سیانور و خودکشی بودم. تا اینکه پنجشنبه رفتم کافه شهر کتاب مرکزی و ح رو دیدم و خب خیلی خوب بود. با هم حرف زدیم کمی تو پارک نشستیم و کمی هم تو ماشین و اون کمی نوازشم کرد، دستم رو گرفت و حتی بهم دست زد اما اون قسمتی که دستم رو گرفت خیلی خوب بود و تو ته دلم نفوذ کرد.حالا حالم بهتره. خیلی بهترم و با میم هم خوب شدیم و برگشتیم به روال، فقط نگران مح ام من نمی‌تونم اونو دوست داشته باشم، خیلی بچه‌ست حتی با اینکه دلم می‌خواد باهاش بخوابم اما بازم فکر می‌کنم نه اون بچه‌ست و معقول نیست و حتی اغواگریه.. دیروز بهش گفتم تجربیاتت کمه و ناراحت شد.. شاید برای ترک کردن و دل برداشتن قدم مثبتی باشه. از دیشب هم خیلی میلم به ح زیاده و اینکه راستی قبول کردم میم دوست پسر داشته باشه و راستش  برای توجیه اخلاقی و وجدانی خودم بود.

دیگه همینا.

۰ نظر ۰۱ شهریور ۹۸ ، ۰۷:۲۹
آنی که می‌نویسد