ختم امروز. ده بار خواستم تا آرنج دستتم رو بکنم تو دهنم تا خودم و زندگی و هرچیزی رو بالا بیارم. بعد خیلی شیک اون لالوها یه حس مسرتی دست میداد و خوش میشدم، خیلی کوتاه و مختصر بود اما عجیب بود واقعاً!قشنگ ویداست اسکولمون کرده! منی که میخواستم دنیا نابود شه، و نه فقط خودم، یهو از یه حال خوبی سرشار میشدم. این اگر اختلال قطبی نیست پس چیه؟ دهنم به فا... رفت از اینهمه فراز و فرود. از اینهمه نوسان. قشنگ حسم اینه که هزار تکه شدم. انگار اون شهاب سنگه اومده خورده به وجود من.
و بعد؟ و بعد اینکه آینه شکست و هزار تکه شد و باز در هر تکهاش عکسِ منه.
هوق.