سفر یک هفتهای مان تمام شد شنبهی پیش رفتیم و دیشب یعنی شب جمعه به خانه برگشتیم. حال خوبی بود اگرچه بیش از نیمی از سفر را با کسالت زیاد و مابقی را با کسالت اندک گذراندم اما خوب بود. جاهای زیادی رفتیم اما جاهای بخصوص زیادی ندیدیم - منظورم جاهای تاریخی و خاص است - درعوضش تا دل میکشید طبیعت و زیبایی و تازگی دیدیم. بیشتر از سفر ماسال که ماه پیش رفتیم خوش گذشت. برای من سفرهای ما همیشه پر از آهستگی و لمس زندگی بوده, بخصوص برای مایی که مدام در دویدن و نرسیدنیم سفر یک جور سکوت میان نواختن است - در نواختن یک جاهایی روی نت سکوت میآید این سکوت برای درک بهتر نتهای قبل و آمادگی برای شروع بخش جدید است که گاهی متفاوت و گاهی همان است اما تأکید سکوت بر درک و تأمل است - و سفر برای ما یعنی همین سکوت بخصوص چنین سفرهایی بی دغدغه و بدون هیچ برنامهریزی دقیق. خستگی هم داشت و خیلی هم کمکی هم به خرید در جلفا به گزاف گذشت. حالم خستهی خوش است. حال آن دم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم. یادم باشد در زندگی ما به این سکوتها, این آهستگی ها نیاز داریم.