اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

۱۳ مطلب در آبان ۱۴۰۳ ثبت شده است

اصلا من خودم موندم تو کار خودم!

هر بار و هر بار آزمودن یک چیز که خط به خط بلدی. 

این همان هوپ ایز ا میستیک نیست؟ همان اصرار بر خواسته‌ی محقق نشدنی نیست ؟ اصلا صریح‌تر بگویمت، تو خودت هم چیزی نمی‌خواهی پس با چه منطقی پا در میانه می‌گذاری؟

عجیب است این مغز خیال‌پرور. مغزی که نه نتیجه که خوراک می‌خواهد از من برای رویاهاش و هر بار تکرار هرآنچه رفته را تماشا می‌کند! 

و مگر نیازی به تجربه‌ی عینی‌ست تا خیال بپروری؟ یا نکند چیزی در این هر تجربه هست که بال خیال را قوت می‌دهد؟

عجب از من!

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۳ ، ۰۷:۲۸
آنی که می‌نویسد

اصلا حال و حوصله ندارم. انگار بی‌خانمان شده باشم. انگار یکی من را از خانه‌ام به بیرون پرت کرده و بدتر حتی راه خانه را هم نمی‌دانم.

خب معلوم است وقتی دلت را می‌سپری و هرزگردی می‌کنی ته‌اش این بی سروسامانی است. 

حال و حوصله ندارم. دلم می‌خواد یکی بیاد منو به تمامی از خودم بگیره. و بعد؟ هیچی ول میشم مثل حالا. چه به تمامی چه نصفه و نیمه فرقی نداره احمق. تو حفره داری. و این نباید میشد. حالا هم جای پر کردن این حفره برو دنبال بدبختیایی که هولت دادن تو این وضع. دونه به دونه مواجه شو و فرار نکن. 

......

امروز میزم رو خلوت کردم. الان این دیالوگ(مونولوگ) رو که هی داشت تو سرم می‌چرخید نوشتم و دیدم ای دل غافل، مغزت داره می‌ترکه از شلوغی و تو یا فرار کردی و یا رفای دو روبرت رو مرتب کنی. 

خب بسه. همینقدر که فعلا فهمیدم حدودا چه مرگمه بسه.

۰ نظر ۰۲ آبان ۰۳ ، ۱۲:۱۰
آنی که می‌نویسد

تب و تاب و شور و شهوت و حیرت با عشق درآویختنی‌ست، اما با محبت نه.

دلم برایش تنگ است. برای آن وقت‌هاییش که من را می‌خواسته. من هیچی نمی‌خوام مگر در عشق من بسوزه.

زیبا نیست این حجم از خودشیفتگی ؟

انگار خرمالو خرده باشم. 

گس‌ام.

۰ نظر ۰۱ آبان ۰۳ ، ۲۳:۱۳
آنی که می‌نویسد